شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۱۲ ب.ظ
در سوگ چهارده مرزبان شهید؛ به احترام سربازانی که امروز در راه وطن شهید شدند
تازه هوا تاریک شده بود که بیست و سه تن از سربازان وطن حین جابجایی بین
پاسگاه صفر مرزی و هنگ به ناگاه خود را در میان کمین اشراری میبینند که در
سه نقطه انتظار رسیدنشان را میکشیدند؛ آن هم در جادهای به موازات مرز و
در کمترین فاصله با خاک کشور همسایه که هرچند داخل خاک کشورمان واقع شده و
«ایران» نام دارد، ولی تسلط دشمن بر ایرانیان در آنجا رقم خورده است.
همه چیز اینقدر سریع رقم میخورد که اغلب سربازان خسته حتی فرصت پناه گرفتن نمییابند چراکه برخلاف دشمن، اینها از کار مردانه به استراحت میرفتند؛ مردانه به این معنا که همیشه احتمال میدهند هر روزشان ممکن است تا شب با اتفاقات متعددی همراه بوده و چه بسا هر شبشان تا صبح، آبستن حوادث گوناگونی باشد ولی چه تاریکی شب باشد و چه روشنایی روز، جانبازی همیشه با سرخی عجین بوده و این را تنها امثال ایشان میدانند که مردانه میایستند نه کسانی که با اسلحه کشیدن به سمت ایشان، احساس میکنند مفتخر به رقم زدن فخری در عالم هستی شدهاند اما حتی از بیان فخرشان در جمع خودی هم بیم دارند.
اما آن سوی میدان سربازانی قرار داشتند که بعضی در کسوت وظیفه عمومی مشغول به خدمت به میهن بودند و برخی هم این وظیفه را به عنوان شغل برگزیده بودند تا نخستین تفاوتشان با طرف مقابل، انتخاب خدمتی باشد که همیشه تاریخ مقدس بوده و هست. همین تفاوت، لباس خدمت بر تن ایشان کرده تا با رقم خوردن این تفاوت دوم، شناسایی ایشان برای دشمنان سهل تر شود؛ اینجاست که ناخودآگاه در صف نخست جنگی خاموش قرار خواهند گرفت.
باید تلاش کنیم تمامی مرزبانانمان مجهز به تمامی امکانات روز باشند تا دست کم اگر شلیکی به سمت ایشان صورت گرفت، پیش از جانِ عزیز عزیزانمان، پوششی به نام جلیقه ضد گلوله وجود داشته باشد؛ قبل از آن، اتومبیل حملی مناسب و در قامت خودروهای زرهی و نفربر برای جابجایی ایشان به کار گرفته شود، جلوتر از آن، انواع تجهیزات حراستی مانند رادارها و تله های صوتی، نوری و ... باشد و خلاصه حالا که نمیتوان بعضی قسمتهای مرز را فیزیکی مسدود کرد، دست کم محافظ جان برای مرزداران تدارک دید.
اینها همه درسی ست که شهادت چهارده سرباز جان برکف برایمان ترسیم کرده است؛ مردانی که نه اهل گلایه از کمبودها بودند و نه اهل جاخالی دادن از مسئولیتی که بر عهده شان نهاده شده تا حالا بتوانیم با صلابت به قاتلانشان بگوییم که هرچند در به شهادت رساندن ایشان موفق بودهاند اما پیروز دلاورانی هستند که یک ملت برایشان عزادار شده، به احترام میایستند و خواستار علو درجات برای ایشان هستند نه افرادی که حتی جرات ندارند چهره خود را آشکار کنند!
جا دارد که پیوستن محمد قرایی، امید پارادال، امین آبراش، مهدی عارفی، حامد عبدالهی، مهدی زبردست، پژمان شاهوند، حمید لزگی، محمد صادقنژاد، احمد لنگری، سعید فتنقریی، مسعود معصومی، سید علی سیادت و محمد سلیمانی را به خانواده بزرگ شهدای ایران، به بستگان ایشان تبریک و تسلیت عرض کرده و برای شان از خداوند بزرگ طلب صبر جمیل نماییم.
۹۲/۰۸/۰۴